یادداشتی از استاد سیداحمد منصور منیری
قصد دارم مطالبی را در خصوص مبحث «تکیه صوتی» (نَبر_ آکسان _ استرس) به عرض برسانم.
مطالب را به صورت اختصار و طیّ دو سرفصل تقدیم می کنم:
۱_ بحث تاریخی، علمی:
موضوعِ «تکیه صوتی» را در ابتدا باید به دو قسم تقسیم نمود: الف_ تکیه صوتی کلمات در کلام (جمله)؛ ب_ تکیه صوتی در خودِ کلمات.
در خصوص مبحث الف، می باید ذکر گردد که از صدر اسلام، هنگامی که مفسّرین نسبت به معانی آیات، مطالبی ذکر می کردند، به تکیه صوتی کلمات در کلام نیز می پرداختند؛ مثلاً اینکه فلان لفظٍ «ما»، موصوله است یا نافیه، یا مای تعجّب؟ که اگر مثلاً نافیه است باید شکل نفی در کلام القاء شود؛ یا حرف «أ» استفهامیّه، آیا جزء فلان کلمه در آیه آمده یا طبق فلان روایت قرّاء سبعه، حذف شده که اگر هم حذف شده باید سؤالی بودن جمله مراعات شود و … مباحث کاملتر، بعدها در کتب «آموزش قرائت» ذکر شد. لذا می توان به صراحت گفت: آموزش تکیه صوتی یا همان «نَبر» کلمات در کلام (جمله)، امری رایج بین قرّاء بوده و قاریان جوان، همانطور که به امر آموزش تجوید و وقف و ابتداء می پردازند، می باید از اساتید فنّ، «نَبر کلمات در جُمَل» را هم یاد بگیرند. لذا در این موضوع، اختلافی نیست.
و امّا ب_ تکیه صوتی در خودِ کلمات:
در ابتدا باید عرض کنم این مبحث در ایران، پس از ترجمۀ کتاب «آواشناسی زبان عرب» تألیف «استاد دکتر ابراهیم انیس» _ استاد مصری ادبیّات عرب و پژوهشگر ارزنده در علم کتابت قرآن کریم _ ، و نیز به همّت اساتیدی مثل قاری بزرگوار مرحوم «دکتر ابوالفضل علّامی» از اواسط دهۀ ۷۰ هجری شمسی مطرح گردید. دکتر ابراهیم انیس از حدود ۶۰ سال پیش در دانشکده های ادبیّات عرب کشور مصر مشغول تربیت شاگردان معروفی همچون «دکتر عبدالصّبور شاهین» _ استاد و محقّق بزرگ معاصر در ادبیّات عرب و علم قرائت _ بوده است. وی در مطرح کردن برخی از مباحث نوی ادبی منجمله مبحث «آکسان» _ در هنگام تطبیق ادبیّات زبانهای اروپایی مثل فرانسوی با زبان عربی _ فردی پیشرو است. دکتر ابراهیم انیس هنگام مطرح کردن «آکسان» فرانسوی (یا همان «استرس» انگلیسی) چنین عنوان می دارد که: با وجود محسوس بودن نَبر کلمات در لهجه های عربی خصوصاً لهجۀ مردم مصر، لیکن با کمال تعجّب، این مبحث در هیچیک از کتب علمای ادبیّات عرب طیّ ۱۲ قرن گذشته، به صورت یکپارچه و دقیق مطرح نشده است … پس از ذکر مطالبی در این زمینه، به این موضوع می پردازد که: اگر ما بخواهیم این کمبود مباحث تاریخی در زمینه نَبر را به نوعی جبران کنیم، ملاک و معیار ما برای تعیین قوانین نَبر کلمات، لهجۀ چه کسانی می باید باشد؟
دکتر ابراهیم انیس پس از ذکر چند گروه همچون: علماء، افراد مُسن، اهل موسیقی و … با ذکر دلایل قابل قبولی به این نتیجه می رسد که می باید اصول و قوانین نَبر و آکسان در زبان عربی را از «اساتید قرائت قرآن» گرفت زیرا آنان با حفظ اصول و قواعدی که سینه به سینه از اساتید قبلی خود در قرن گذشته کسب کرده اند، می توانند بهترین مرجع برای عنوان شدن «سرمشق برای آموزش نَبر کلمات» باشند.از این رو شروع می کند به انجام تحقیق در گوش کردن دقیق به تلاوتهای قرّای قدیمی همچون «محمّد رفعت»، و از روی آنها، قواعدی (حدوداً ۷ قاعده) را استخراج و به عنوان «قواعد نَبر در خودِ کلمات در لهجۀ عربی مصری» بیان می دارد. امّا از آنجایی که دکتر ابراهیم انیس، فردی دانشگاهی و آشنا به قواعد علم «فونتیک» (آواشناسی) است، مباحث خود را به زبان علمی در کتابش مطرح می کند که لازمۀ آموختن آنها، آشنایی قبلی با اصطلاحاتی همچون: «واک»، «واج»، «هجای کوتاه»، «هجای کشیده» و … می باشد که بعضی از آنها برای قاریان آشنا نیست لیکن آموزش آنها امر دشواری نیست و به راحتی می توان آنها را طیّ یکی دو جلسه آموخت.
بد نیست بدانیم هجاء بندی آموزش در کتاب دکتر ابراهیم انیس، از آخرِ کلمه به سمت اوّلِ آن است؛ یعنی هجاء یکم، هجاءِ آخرین «بخش» کلمه می باشد، در حالی که در جدولِ ذکر شده، هجاء بندی از اوّل کلمه آموزش داده شده. البتّه برای قاری نباید فرقی داشته باشد و نباید خود را اسیر اصطلاحات علمی و ادبیِ خشک کنیم بلکه هر طور که راحت تر است می توانیم آن را بیاموزیم. این از مبحث تاریخی آن.
و امّا بحث علمی و «جدلی» آن:
اینجانب به تبعیّت از برخی اساتید این فنّ معتقدم آموزش «نَبر در خودِ کلمات»، به هیچوجه نمی تواند دارای اهمیّت آموزش علمی مثل «تجوید» یا «وقف و ابتداء» باشد به این دلیل که ما کُتب آموزشی تجوید و وقف و ابتداء را که نوشتۀ اساتید بزرگ این دو علم شریف بوده اند، از ۱۲ قرن پیش تا امروز در دسترس داریم و در طیّ این قرون متمادی، علماء، کتب متعدّد دیگری را نیز در این زمینه نگاشته اند که نشاندهندۀ عظمت و قدمت و ارزش این دو فنّ است و لذا برای یک قاری، آموزش آنها جزء واجبات است. امّا فنّ «نَبر در خودِ کلمات»، موضوعی است جدید که قوانین آن، عُمری کمتر از صد سال دارد و از روی لهجۀ قرّاء مصری قرون ۱۹ و ۲۰ میلادی _ آنهم لهجۀ قاریان مصری، نه سوری و نه حجازی _ استخراج شده و حدّاکثر می تواند نشاندهندۀ نحوۀ نَبر قرّاء مصری (نه همۀ اعراب) باشد که طیّ ۱۰۰ سال اخیر به آن شیوه قرائت می کرده اند. امّا در این زمینه، اصلی وجود دارد و آن اینست که لهجۀ مردم در هر سرزمینی، هر چند دهه نسبت به قبل آن، به صورت مرحله به مرحله و آرام آرام تغییر می یابد؛ به عنوان مثال: نحوۀ بیان الفاظ در کشور مصر در همین چند دهه به نحوی تغییر یافته که اینک مردم در قاهره، پورت سعید و اسکندریّه، «ثاء» و «ذال» را مثل فارسها به صورت «سین» و «زاء» می خوانند. با توجّه به اینکه عمر دستگاههای ضبط صوت به اواخر قرن ۱۹ و در مصر به اوایل قرن بیستم می رسد، ما صدای قاریان در ۱۵۰ سال پیش را نداریم و هیچ اطمینانی وجود ندارد که قرّاء مصری در ۱۵۰ یا ۲۰۰ سال پیش، همینگونه می خوانده اند و مثلاً نَبر کلمات را چگونه اداء می کردند. پس به یقین نمی توان اطمینان داشت که این قوانین موجود که توسّط بزرگانی چون دکتر ابراهیم انیس تعیین شده، همان قوانین نَبر کلمات باشد که در قرون اوّلیه اسلام بین مسلمین در حجاز و مکّه و مدینه رایج بوده، و به همین دلیل، این قوانین دارای اهمیّتی مثل قوانین علم تجوید نیست، لذا به همین دلیل، اساتید، رعایت «نَبر در خودِ کلمات» را امری اجباری برای قرّاء نمی دانند و فقط توصیه می کنند قرّاء، آنها را فراگیرند.
۲_ بحث عملی:
با عنایت به مطالبی که عرض شد، نظر قرّاء عزیز را به دو مطلب عملی ذیل جلب می نمایم:
الف_ قرّاء مجلسی خوان و حتّی قرّائی که در مسابقات تحقیق شرکت می کنند، خیالشان جمع باشد که نیاز چندانی به آموزش «نَبر در خودِ کلمات» ندارند. رعایت نَبر کلمات در جمله برای اینان کافی است.
ب_ امّا ترتیل خوانها می باید دقّت بیشتری داشته باشند و این فنّ را بیشتر بیاموزند زیرا داوران، نَبر خودِ کلمات را در ترتیل، بیشتر لحاظ می کنند.
دلیل اینجانب برای ذکر دو مطلب الف و ب اینست که شنیدن دقیق قرائتهای مجلسی قرّاء ثابت می کند که آنان همۀ قوانین نَبر خودِ کلمات را مراعات نمی کنند. و این امر، کاملاً طبیعی است. شما اگر دقّت کنید در زبان فارسی، تفاوت قابل توجّهی در نَبر دادن خوانندگان موسیقی سنّتی ایران هنگام خواندن اشعار حافظ و سعدی، با زمانی که همان اشعار را می خواهند از روی کتاب بخوانند، وجود دارد. اصولاً هنگام گذاشتن آهنگ و نغمه روی کلمات، خود به خود، نَبر کلمات به طور ناخواسته جابجا می شود و این طبیعی است.
(لابُد می دانید تفاوت لهجۀ فارسی مردم تهران با لهجۀ فارسی مردم اصفهان و خصوصاً یزد، برمی گردد به همین «نَبر در خودِکلمات»).
بنا بر این نباید زیاد وقت خود را صرف آن کنیم که آیا منشاوی چند درصد قوانین نَبر را رعایت کرده؟ چون اصولاً در قرائت مجلسی، نباید چنین توقّعی از قاری داشت که کاملاً تابع قوانین نَبر باشد. امّا در ترتیل خوانی، یک پژوهش در ترتیل قرّاء معروف نشاندادنه که بین ۵۰ تا ۶۰ درصد از قواعد نَبر کلمات را در ترتیل خود مراعات می کنند.
پس می توان به این نتیجه رسید که برای یک مرتّل، رعایت حدود ۶۰ درصدی قوانینِ «نَبر در خودِ کلمات»، امری قابل قبول است و هر چه بیشتر، بهتر.
گرچه بازهم فراموش نکنیم که اگر من و شمای قاری ایرانی می خواهیم قوانین «نَبر در خودِ کلمات» را بکار ببریم، نباید برای این باشد که خواسته باشیم قوانین مربوط به قرائت قرآن را مراعات کنیم،خیر. چون نه ثوابی دارد و نه از طرف معصومین (ع) به آن امر شده است. (چون هیچ دلیلی نداریم که معصومین (ع) فرموده باشند قرآن را به لهجۀ مردم مصر آنهم لهجۀ قرن نوزدهم و بیستم میلادی بخوانید.)
امّا اگر ملاک ما این باشد که بخواهیم به جهت «یکشکل کردن قرائتها» بین مسلمانان، کاری صورت دهیم، بَدنیست که این لهجۀ مردم مصر در قرن اخیر، مبنایی برای یکسان سازی لهجات در قرائتها _ خصوصاً قرائت ترتیل _ بین قرّاء مناطق مختلف و کشورهای اسلامی قرار بگیرد.همین و لاغیر.
در انتها، ضمن پوزش از همۀ عزیزان بابت اطالۀ کلام، عرض می گردد که آموزش نَبر کلمات به شکل جدول مذکور، تا حدّی دشوار و سخت است. از طرف دیگر، نیازی نیست همۀ آنها را مراعات بفرمایید. از دِل اینهمه قانون، می توان حدود ۵ قاعده را درآورد که با یک آموزش ۳ ساعته، و پس از آن، تمرین و ممارست روزانه، مطلب را به شکلِ قابل قبولی دریافت کرد. امید است اساتید بزرگوار گیلانی، اقدام به چنین آموزشی بنمایند. اینجانب منتظرم که اساتید پیش قدم شوند و اگر بنا به هر دلیلی این امکان وجود نداشت، این حقیر حاضرم در یک جلسۀ ۳ ساعته جهت آموزش «نَبر در خودِ کلمات» حضوراً در خدمت همۀ دوستان باشم.